بابا بیخیال دیگه ناز کردنم حدی داره
ما که رفتیم بعد ما میدونی کی دوست داره
روتو کم کن دیگه تحفه هم که نیستی بخدا
تمومش کن افه هاتو بس کن این همه ادا
مگه ما چی کم گذاشتیم از مرام و معرفت
که تو اینجور با ما بد تا میکنی بی معرفت
 راستشو بخوای دیگه خسته شدم رک بگم
 به دلم نشسته بودی...خشکیدی بریدمت
بخدا عشقی که ذلت بیاره کشکه عزیز
جون هر چی مرده انقد دیگه آبرو نریز
گفته بودم نفسی برام میرم تا آخرش
نفسی که حرمتم رو بگیره من می برمش
دیگه اون دنیای پر رنگ و چلچراغت نمیخوام
واسه رو کم کنیتم که شده سراغت نمیام
قاطی کردم بد رقم میخوام که قیدت بزنم
میخوام این دندون عاریه رو از ته بکنم
عشقی که ما پیشیم بی شیله پیله صادقه
همه مردم می دونن که مشکی اند عاشقه

نمیتونم ببخشمت دور شو برو نبینمت
تیکه ای بودی از دلم خشکیدی و بریدمت
هزارویک رنگی بدون
دروغ و نیرنگی بدون
واسه دله عاشقه من بد نامی و ننگی بدون
"راهمو سد کردی عزیز
عشقمو رد کردی عزیز
 خودت ندونستی چی کردی باما بد کردی عزیز" 
یادت میاد گفتم بهت اگه نمیشی مرحمم
تروخدا زخمم نشو که تیکه پارست بدنم
تو عین ناباوریا تو هم شدی یه زخم نو
 

هیچ نمیخوام مثله تو شم از جلوی چشام برو

 

 



یک شنبه 18 تير 1386برچسب:, |

 
 

 


عشق چیه ؟

چه رنگی؟

کی واقعا
عشق و میشناسه؟

ایا
عشق
به دنیای امروز تعلق داره؟

اصلا میشه تو دنیای امروز
عشق واقعی وپیدا کرد ؟

حرفهای عاشقونه چیه؟

بده ؟ خوبه؟

باشه ؟

نباشه؟

و..............................




به نظر شما می شه تو دنیایی که همه چیزش دروغه وهیچ راستی وجود نداره
عشق رو پیدا کرد ؟

نه فکر نمی کنم

عشق یه احساس پاکه که امروزه اصلا نمیتونی پیدا کنی – یعنی پیدا نمیشه – عشق چیزی که تو دل همه پیدا نمیشه

  ببین امروز هرکی یه تکونی که میخوره با یکی که حرف میزنه فکر می کنه که عاشق شده و
عشق و پیدا کرده

اما به نظر تو میتونیم به همچین احساساتی بگیم
عشق؟

اصلا
عشق چیه ؟ چیزی که بتونی از کوچه خیابون پیدا کنی ایا واقعا عشقه؟

نه این چیزا
عشق واقعی نیست

یعنی نمیتونه که باشه

عشق یه احساس پاکه که باید تو قلبت پیدا کنی

نه اینکه دو روز با یکی باشی و فکر کنی که عاشق شدی

و اون همون کسی که تو سالها دنبالش بودی

باید
عشق و حس کنی

بفهمی

رنگ
عشق به نظر  من ابیه رنگ صداقت رنگ دریا

ابی رنگی که میشه برای
عشق درنظر گرفت

البته این نظر منه

اگه دو نفر واقعا عاشق باشن میتونن که حرفهایی ساده اما برخاسته از قلبشون بگن

حرفهایی که تو دنیای امروز هرکسی نمی تونه بگه اصلا پیدا نمیشه

آن وقت
عشق
هست که واقعیت داره و دو عاشق واقعی پیدا می شن....

  شما نظراتتون رو حتما حتما برامون ارسال کنید متشکرم

 



7 دی 1385برچسب:, |

 

سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟

هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان مریم یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. مریم 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض مریم ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و

گفت:مریم جان تو جواب بده دخترم عشق چیه؟

 مریم با چشمای قرمز پف کرده و با صدای گرفته گفت:عشق؟

دوباره یه نیشخند زدو گفت:عشق... ببینم خانوم معلم شما تابحال کسی رو

دیدی که بهت بگه عشق چیه؟

معلم مکث کردو جواب داد:خب نه ولی الان دارم از تو می پرسم

  مریم گفت:بچه ها بذارید یه داستانی رو از عشق براتون تعریف کنم تا عشق رو درک کنید نه معنی شفاهیشو حفظ کنید

و ادامه داد:من شخصی رو دوست داشتم و دارم از وقتی که عاشقش شدم

با خودم عهد بستم که تا وقتی که نفهمیدم از من متنفره بجز اون شخص

دیگه ای رو توی دلم راه ندم برای یه دختر بچه خیلی سخته که به یه چنین

عهدی عمل کنه. گریه های شبانه و دور از چشم بقیه به طوریکه بالشم

خیس می شد اما دوسش داشتم بیشتر از هر چیز و هر کسی حاضر بودم هر کاری براش بکنم هر کاری...

من تا مدتی پیش نمی دونستم که اونم منو دوست داره ولی یه مدت پیش

فهمیدم اون حتی قبل ازینکه من عاشقش بشم عاشقم بوده چه روزای

قشنگی بود sms بازی های شبانه صحبت های یواشکی ما باهم خیلی خوب

بودیم عاشق هم دیگه بودیم از ته قلب همدیگرو دوست داشتیم و هر کاری

برای هم می کردیم من چند بار دستشو گرفتم یعنی اون دست منو گرفت

خیلی گرم بودن عشق یعنی توی سردترین هوا با گرمی وجود یکی گرم

بشی عشق یعنی حاضر باشی همه چیزتو بهخاطرش از دست بدی عشق

یعنی از هر چیزو هز کسی به خاطرش بگذری اون زمان خانواده های ما زیاد

باهم خوب نبودن اما عشق من بهم گفت که دیگه طاقت ندارم و به پدرم

موضوع رو گفت پدرم ازین موضوع خیلی ناراحت شد فکر نمی کرد توی این

مدت بین ما یه چنین احساسی پدید بیاد ولی اومده بود پدرم می خواست

عشق منو بزنه ولی من طاقت نداشتم نمی تونستم ببینم پدرم عشق منو

می زنه رفتم جلوی دست پدرم و گفتم پدر منو بزن اونو ول کن خواهش می

کنم بذار بره بعد بهش اشاره کردم که برو اون گفت مریم نه من نمی تونم بذارم

که بجای من تورو بزنه من با یه لگد اونو به اونطرف تر پرتاب کردم و گفتم

بخاطر من برو ... و اون رفت و پدرم منرو به رگبار کتک بست عشق یعنی

حاضر باشی هر سختی رو بخاطر راححتیش تحمل کنی.بعد از این موضوع

غشق من رفت ما بهم قول داده بودیم که کسی رو توی زندگیمون راه ندیم

اون رفت و ازون به بعد هیچکس ازش خبری نداشت اون فقط یه نامه برام

فرستاد که توش نوشته شده بود:مریم عزیز همیشه دوست داشتم و دارم

من تا آخرین ثانیه ی عمر به عهدم وفا می کنم منتظرت می مونم شاید ما

توی این دنیا بهم نرسیم ولی بدون عاشقا تو اون دنیا بهم می رسن پس من

زودتر می رمو اونجا منتظرت می مونم خدا نگهدار گلکم مواظب خودت باش

دوستدار تو (محمد)

 مریم که صورتش از اشک خیس بود نگاهی به معلم کردو گفت: خب خانم معلم

گمان می کنم جوابم واضح بود

معلم هم که به شدت گریه می کرد گفت:آره دخترم می تونی بشینی

  مریم به بچه ها نگاه کرد همه داشتن گریه می کردن ناگهان در باز شد و ناظم

مدرسه داخل شدو گفت: پدرو مادر مریم اومدن دنبال مریم برای مراسم ختم یکی

از بستگان

  مریم بلند شد و گفت: چه کسی ؟

ناظم جواب داد: نمی دونم یه پسر جوان

دستهای مریم شروع کرد به لرزیدن پاهاش دیگه توان ایستادن نداشت ناگهان روی زمین افتادو دیگه هم بلند نشد

آره مریمه قصه ی ما رفته بود رفته بود پیش عشقش ومن مطمئنم اون دوتا توی اون دنیا بهم رسیدن...

  مریم همیشه این شعرو تکرار می کرد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ خواهان کسی باش که خواهان تو باشد

خواهی که جهان در کف اقبال تو باشد؟ آغاز کسی باش که پایان تو باشد(تقدیم به عشقم محمد)

 



19 آبان 1385برچسب:, |

صفحه قبل 1 ... 4 5 6 7 8 ... 10 صفحه بعد

آپلود عکس

خرید اینترنتی

فال حافظ

قالب وبلاگ

 

آپلود عکس

خرید اینترنتی

فال حافظ

قالب وبلاگ